سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دکتر ایکس

خوش اومدید شدیداٌ...

فقر یعنی ...

 

می دانید اولین جمله ای که ما دراول دبستان یاد می گیریم چیه؟

.

.

.

.

بابا آب داد بابا نان داد

 

 

 

می دانید اولین جمله ای که انگلیسها در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟

.

.

.

.

من می توانم بخوانم و بنویسم

می دانید اولین جمله ای که ژاپنیها در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟

.

.

 .

.

 

من می توانم بدوم

 

 

 

و این است که ما همیشه چشممون دنبال دست پدر است 

کار از ریشه خراب است

فقـر یعنی اینکه ... !!


فقر اینه که 2 تا النگو توی دستت باشه و 2 تا دندون خراب توی دهنت؛

فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛


فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛


فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما تاریخ کشور خودت روندونی؛


فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در 3 ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛


فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛


فقر اینه که ماشین چهارصد میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛


فقر اینه که دم از دموکراسی بزنی ولی ، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛


فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛


فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛


فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت باشه؛

 

فقر اینه که به جای کمک به یه آدمی که نیازمند کمکه، موبایلت رو دربیاری و ازش فیلم و عکس بگیری؛


فقر اینه که تمامیِ ابزار مدرنِ آشپزی توی آشپزخونه ات باشه ولی فقط نیمرو درست کردن بلد باشی؛


 


گذر زمــان

    نظر


به یاد قدیم ها  

نون و پنیر سبزی 

                                             

              که هر روز صبح مادر 

با عجله و استرس

لای نون سنگک


      و همان روز های عادی مثل دیروز مثل و روز قبلش 

چه شیرین بود 

همیشه فکر میکردم زندگی به همین سادگیست

 

همیشه فکر میکردم زندگی به همین نرمی و مهربونی دوران کودکی 

با من مهربون میمونه 

اما گذر زمان بی رحمانه 

به من نشون داد چیز هایی که  زندگی نمیخواست بفهمم !


خـــــــــــــــــــــــــــــــــدا

همانطور که اشک، تجلی غم

                                 و

                                همانطور که لبخند، تجلی شادیست

من (انسان) سراسر تجلی خدام ...تمام نفس هایم ...تمام قدم هایم ...تمام احساساتم ...

 

مسولیت است دوست من ...مسولیت بزرگیست !